پنجشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۹ - 18:11 - عظیمیشوشتری -
بسمه تعالی
در مورد علل شکل گیری و وقوع انقلابها دیدگاههای زیادی از سوی صاحب نظران این حوزه مطرح شده و از منظرهای مختلف به آن پرداخته اند.برخی این دیدگاهها را در حوزههای سیاسی،اقتصادی،فرهنگی اجتماعی و روان شناختی تقسیم کرده و برخی دیگر بر مبنای مکاتب سیاسی به تحلیل انقلابها پرداخته اند. به عنوان نمونه «آلوین استانفورد کوهن» در کتاب تئوریهای انقلاب،به تئوریهای مارکسیستی،کارکردگرایانه،جامعه توده وار و روان شناسانه اشاره کرده است.نویسندگان کتاب انقلاب اسلامیایران،به عواملی مانند نارضایتی عمیق از وضع موجود،ظهور و گسترش ایدئولوژی جدید،گسترش روحیه انقلابی و رهبری و نهادهای بسیج گر در وقوع انقلاب اشاره کرده اند.در بحث زیر تئوریهای مطرح در این حوزه ارائه خواهد شد.
تئوریهای مارکسیستی
تئوریهای مارکسیستی بر مبنای تضاد و کشمکش در جامعه و میان طبقات اجتماعی استواراست و با تقسیم بندی جامعه به دوطبقه استثمار گر و استثمار شده یا کارفرما و کارگر،وقوع انقلاب را در جامعه حتمیمیداند.از دیدگاه مارکس،اعضای طبقه استثمار شده،از ارزشهای مسلط و یا شیوه انجام امور بیگانه شده و عاقبت گروه بزرگی را تشکیل میدهند که به واسطه آگاهی طبقاتی مشترک یعنی آگاهی از موقعیت مشترک خویش،به یک سو رانده میشوند.این گروه هر وقت به حد کافی نیرومند گردد طبقه حاکم را برانداخته و خود به جای گروه پیشین،گروه حاکمه جدید را تشکیل خواهد داد.[1]
اشکال تئوری مارکسیستی در این است که اولا اقتصاد و شیوه تولید را مبنای مناسبات اجتماعی قرار میدهد و فرهنگ و سیاست و دین را نادیده میگیرد،ثانیا سایر طبقات و گروههای اجتماعی را نادیده و تنها دو طبقه را در جامعه اصل میشمارد،ثالثا با اعتقاد به نوعی جبر تاریخی انقلاب را نتیجه قطعی تضاد میان تز و آنتی تز میدانند نه قیامیاز روی آگاهی و شناخت مسئولانه مردم برای ایجاد تحول در نظامات حاکم بر حیات اجتماعی خود. از نظر آنها انقلاب یک تحول اساسی نیست بلکه فرایندی است که خواه نا خواه در جوامع رخ میدهد تا در نهایت به تشکیل کمون ثانویه منجر شود. تحولاتی که در اثر تکامل ابزار تولید رخ میدهند. بر این اساس طبق پیش بینی آنها انقلاب باید در کشورهای صنعتی محقق میشد. زیرا در این جوامع پرولتاریا و سرمایه داری به نقطه جوش خود میرسند و جوامع عقب افتاده باید فاصله زمانیی را تا رسیدن به دوره سرمایه داری و صنعتی شدن طی نمایند.در حالی که بر عکس انقلاب کمونیستی در کشوری عقب مانده مانند روسیه به وقوع پیوست.
[1] -آلوین استانفورد کوهن،تئوریهای انقلاب،ترجمه علیرضا طیب،چ3،قومس،1372،ص67