شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۹ - 12:56 - عظیمیشوشتری -
بسمه تعالی
ذکر دیدگاههای متفکران غربی به ما کمک میکند، که اولاً زاویه دید آنها را نسبت به انقلاب اسلامیدریابیم و ثانیاً، به عنوان شاهدانی خارج از محیط انقلاب اسلامیکه آنچه را دیده ودرک کرده اند را بیان میدارند میتواند ارزش تاریخی و علمیداشته باشد. و ثالثاً ،تمایز این دیدگاهها را با نگرشهای اصیل انقلاب اسلامیدرک کنیم.
اگرچه متفکران زیادی در غرب ،چه موافق و چه مخالف انقلاب اسلامیدر باره این انقلاب اظهار نظر کرده و صدها کتاب و مقاله تا کنون به رشته تحریر در آورده اند اما از میان آنان،میشل فوکو، خانم تدا اسکاچپل و جان فوران، از اهمیت بیشتری بر خوردارند.میشل فوکو به عنوان یک اندیشمند پست مدرن،صحنههای پیروزی انقلاب و حوادث پس از آن را از نزدیک مشاهده کرده و نظریات بدیعی در باره انقلاب اسلامیارائه داده است.وی در باره علل وقوع انقلاب اسلامیمعتقد است که این انقلاب نمیتواند با انگیزههای اقتصادی و مادی صورت گرفته باشد؛زیرا جهان شاهد شورش و قیام همه مردم بر علیه قدرتی میباشد که مشکلات اقتصادی آن در حدی بزرگ نبوده که در نتیجه آن، میلیونها ایرانی به خیابانها بریزند و قیام کنند،از این روی ریشه این انقلاب را باید در جایی دیگر جستجو کرد.[1]
وی با تاکید بر نقش مکتب تشیع و رهبری مذهبی انقلاب مینویسد:"شخصیت آیت الله خمینی پهلو به افسانه میزند.هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی ای-حتی به پشتیبانی همه رسانههای کشورش-نمیتواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند."[2]
مبنای تحلیل فوکو در باره انقلاب اسلامی،معنویت گرایی سیاسی است و از این روی وی،انقلاب اسلامیرا انقلابی فرامدرن معرفی میکند.
تدا اسکاچپل که با پیروزی انقلاب اسلامی،نظریه ساختاری خود در باب انقلابها را با چالش مواجه دید در سال ۱۹۸۲ با نوشتن مقالهای با عنوان «دولت تحصیلدار و اسلام شیعه در انقلاب ایران» مینویسد: «این انقلاب قابل توجه مرا وادار میسازد تا به درک خود در قبال نقش بالقوه و محتمل سیستمهای عقاید و ادراک فرهنگی در شکل بخشیدن به کنشهای سیاسی، عمق و وسعت بیشتری ببخشم. این انقلاب مطمئناً شرایط یک «انقلاب اجتماعی» را داراست. با وجود این، وقوع آن به ویژه در راستای وقایعی که منجر به سقوط شاه شدند، انتظارات مربوط به علل انقلابها را که من قبلاً در تحقیق تطبیقی ـ تاریخیام در مورد انقلابهای فرانسه، روسیه و چین تکامل و توسعه بخشیدهام زیر سؤال برد».[3]
جان فوران در كتاب مقاومت شكننده با توجه به نقش مذهب و دين در انقلاب ايران، به تحليل انقلاب اسلامیبا تاکید بر ریشههای تاریخی آن از دوره صفویه به بعد پرداخته است. او در اين كتاب با تأكيد زياد بر نقش اسلام مبارز در انقلاب مي نويسد: در ميان فرهنگهاي گوناگون مخالف در دهه 1970، اسلام مبارز موفق شد قدرت دولتي را به دست گيرد. امام خميني(قدس سره) به دليل موضع گيري سازش ناپذير دراز مدت عليه شاه، جاذبه و صراحت و صداقت شخصي، و ديدگاههايش در مسائل مهم سياسي، در صف اول جاي گرفت و توانست اسلام مردم گرايي ارائه دهد كه براي گروههاي مختلف اجتماعي جاذبه داشت، هرچند پايگاه اجتماعي اش در صفوف برخي از علما، طلّاب ديني و تجار و پيشه وران بازار بود، ولي سياست ضدامپريالستي اش نيز روشن فكران غيرمذهبي، چپگرايان و زحمت كشان را جذب مي كرد؛ وانگهي، كلام مذهبي او در ميان گروههاي حاشيه اي شهري و روستايي كه آنها را مستضعفان مي خواند نفوذ مي كرد.[4]
تحلیل فورا ن از انقلاب اسلامیتحلیلی ساختاری است که در کنار عواملی مانند وضعیت دولت،شیوه تولیدی و اقتصادی و وضعیت نظام بین الملل،به نقش مذهب هم به عنوان یک عامل در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامیاشاره کرده است.
اگرچه نظریههای فوق در باره انقلاب اسلامیاز چهارچوبهای مدرنیستی که علل مادی و عینی را در وقوع انقلابها حتمیفرض میکنند ،فرا تر رفته و به نقش فرهنگ و دین هم در وقوع انقلاب اشاره کرده اند، اما در تحلیل درست انقلاب اسلامینیز ناکام بوده و صرفا از زاویهای خاص به تحلیل انقلاب پرداخته اند. چارچوب تحلیلی آنها همان است که در تحلیل همه حوادث اجتماعی بکار میبندند ، یعنی روشهای پوزیتیویستی . بر اساس این تحلیلها به واقع نمیتوان بین تعریف انقلاب اسلامیکه آنها انجام میدهند با انقلابی مانند الجزایر که در آن هم عنصر دین و مذهی و عقیده نقش داشت[5] تفاوت چندانی قائل شد. به عبارت دیگر دین یکی از عوامل شکل دهنده انقلاب بود و ماهیت آن را تشکیل نمیدهد. آنها انقلاب را حرکتی دانستند که موجب سرنگونی رژیم شاهنشاهی شد، بنابراین متعلق به سال 1357 است. در حالیکه در فرمایشات امام ورهبری اسلام تشکیل دهنده ماهیت انقلاب اسلامیاست و فرایندی است که سال 1357 یکی از مقاطع آن بوده و هنوز ادامه دارد.
[1] -جمعی از نویسندگان،انقلاب اسلامیایران،چ11،قم،معارف،1384،ص44
[2] -میشل فوکو،ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟ترجمه حسین معصومیهمدانی،ص64
[3] -تدا اسکاچپول،دولت رانتير و اسلام شيعي در انقلاب ايران،ترجمه محمد تقی دلفروز،فصلنامه مطالعات راهبرد ی،سال ششم ،شماره اول ،بهار1382،شماره مسلسل 91،ص5
[4] -عبدالوهّاب فراتي، رهيافت نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، چ دوم، معارف، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي نهاد مقام معظّم رهبري در دانشگاهها، 1379،ص 360 و 361.
[5] - بیانات در دیدار شرکتکنندگان در همایش آسیبشناسی انقلاب، 15/12/1357